اورست آنجاست، کاظم آقا...

اورست آنجاست، کاظم آقا...
محمدکاظم گیلانپور، از بنیانگذاران مجله کیهان ورزشی،هفته گذشته، خارج از کشور دار فانی را وداع گفت. انجمن ورزشی نویسان ایران درگذشت وی را به جامعه رسانه های ورزشی تسلیت گفته و به همین مناسبت دل نوشته ای به قلم ابراهیم افشار را می خوانید.
این مرد 92ساله‌ای که دیروز پریروزها در گوشه‌ای از غربت پر از برف افتاد مرد و خبرش در هیچ رسانه‌ای انعکاس نیافت، یکی از تاثیرگذارترین مردان ورزش ایران بود. نمی‌گویم اکنون در فقدان او به عنوان نخستین کاپیتان تیم ملی اسکی ایران، نخستین معلم حرفه‌ای کوهنوردی، یا حتی به عنوان یکی از بنیانگذاران مجله تاثیرگذار کیهان‌ورزشی در دهه‌سی، سوگ‌سرایی کنیم. تنهایی مطلق این مرد در این همه سال نشان می‌دهد که او دوست داشت در کوهستان‌های پربرف بمیرد و چه بهتر که مرد. نمی‌گویم او در اولین شناسایی پیست اسکی دیزین (اوایل دهه‌چهل) چه زحماتی متحمل شد یا در اولین فدراسیون اسکی ایران که حکم دبیرکلی را داشت چقدر برای توسعه ورزش‌های اسکی و کوهنوردی کشور عرق ریخت یا در دوره سردبیری‌اش در کیهان‌ورزشی چقدر به اعتلای ادبیات ورزشی کمک کرد. همین مجموعه پیست بین‌المللی اسکی دیزین که نیم‌قرن است پایتخت اسکی کشور است، در سال‌های ابتدایی دهه‌چهل توسط او شناسایی شد. آن روزها سرپرستی یک گروه خارجی را داشت که به دنبال اکتشاف معدن در بخش البرز مرکزی بودند اما چشم تیزبین کاظم‌آقا دنبال مکانی مناسب و ابدی برای ورزش موردعلاقه‌اش اسکی بود. همو بود که این منطقه را برای اسکی مناسب تشخیص داد و چنان واله منطقه شد که تا زمانی که مقیم ایران بود روی آن احساس مالکیت می‌کرد و با روسای ورزش کشور برای تصاحبش به نبرد تن‌به‌تن می‌پرداخت! همان دیزینی که در سال۱۳۴۳ با نصب یک دستگاه تله‌اسکی سیار در گردنه‌اش، به‌ عنوان محل تمرین خارج از فصل برای تیم ملی وقت در نظرگرفته شد و یک سال بعد با نصب و راه‌اندازی تله‌سی‌یژ برقی شمشک و طرح این مساله در هیات دولت، این منطقه به ‌عنوان یک مجموعه مناسب اسکی تعریف شد و کارهای زیربنایی‌اش -از جمله احداث جاده از سمت معدن زغال‌سنگ آرسین- آغاز شد و بالاخره در سال۱۳۴۶ عملیات اجرایی آن شامل نصب یک خط تله‌سی‌یژ به طول ۲۴۰۰متر و ورود اولین تله‌کابین (شاله) به ایران، همزمان با ایجاد رستوران شاله و نصب و راه‌اندازی تله‌اسکی مبتدی، آغاز شد و تا سال۱۳۴۸ به طول انجامید و اسکی‌بازان طهرانی، رفتند که خود را در لذت برف‌های منطقه خفه کنند. کاظم‌آقا که خود اسکی‌باز قهار و کوهنوردی حرفه‌ای بود، در نیمه اول دهه‌30 دبیر فدراسیون کوهنوردی و اسکی ایران شد و در اتاق فکر و گعده‌های کوهپیمایی‌شان تصمیم گرفتند که برای نخستین‌بار، وسایل کوهنوردی را به قیمت ارزان و قسطی از طرف فدراسیون در اختیار کوهنوردان بگذارند. (آن روزها مخصوصا که کوله‌پشتی‌های 30تومانی، زیاد کشته و مرده داشت) گیلانپور -متولد سال1303 در تهران- تمام عمر خود را در یک عشق توصیف‌ناپذیر به کوه و کوهنوردی گذراند و بعدها توسط کارشناسان این رشته به عنوان نخستین آموزگار و نویسنده مجرب این دو ورزش در ایران معرفی شد. دقیقا 63سال پیش در چنین اسفندی بود که محمدکاظم گیلانپور کاپیتان تیم‌های کوهنوردی و اسکی ایران پس از پشت سر گذاشتن دوره‌های مربیگری در فرانسه به ایران بازگشت. 18اسفند1332 بود که چندماهی از کودتا علیه دولت مصدق می‌گذشت و کاظم‌آقا بلافاصله پس از بازگشت از فرانسه، در جایگاه دبیر فدراسیون کوهنوردی نشست و یک سال بعد، نخستین دوره تربیت مربی کوهنوردی در ایران را در سال برگزار کرد/ (1333) او با همین کارش، هزاران مربی و قهرمان در رشته‌های کوهنوردی، اسکی، سنگ‌نوردی، برف و یخ و غارنوردی را که در این 62سال پرورش یافته‌اند مدیون خود کرد. چه آن روزها که به عنوان یک عاشق کوه‌های پربرف، در «آندورا» -منطقه‌ای واقع در حدفاصل فرانسه و اسپانیا- به آموزش اسکی و کوهپیمایی حرفه‌ای می‌پرداخت و چه بعدها که از ایران رفت در گوشه‌ای از برفگاه‌های غیرقابل دسترس آلپ به آموزش اسکی روی آورد و از دنیا برید. اسکی ورزشی بود که پیش از گسترش رشته‌های نوینی چون فوتبال و والیبال در ایران، فعال بود و بسیاری از مردم ولایات پربرف کشور در زمستان‌ها با استفاده از وسایل لاستیکی دست‌ساز به اسکی می‌پرداختند. شاید پیشینه ابتدایی آغاز ورزش اسکی در ایران با نام ده کوچک و ارمنی‌نشین «تلو» در شمال شرق تهران (جاده لشگرک) پیوند خورده باشد که مردی پاکباخته چون دکتر عبادالله بصیر که از مبلغان و پایه‌گذاران ورزش‌های مدرن و نوین در ایران بود، پس از آنکه تحصیلات خود را در فرانسه به پایان رساند، در سال1316 خورشیدی به کشور بازگشت و راه و روش ساختن چوب‌اسکی را به دو کارگر اهل مجارستان که در نجاری صدری واقع در خیابان لاله‌زار کار می‌کردند آموخت و اسکی در طهران چنان معروفیت یافت که پیست تلو (یا لشگرک) جمعه‌ها بسیاری از اسکی‌بازان طهران را به آنجا کشاند. فدراسیون اسکی و کوهنوردی ایران در سال1325 رسمیت یافت و عضو فدراسیون جهانی شد. نخستین تله‌اسکی ایران به پیشنهاد گاستون کاتیار فرانسوی - نخستین مربی خارجی که برای آموزش اسکی به ایران آمد- و توسط انجمن تربیت‌بدنی ایران از کارخانه پوما خریداری شد و توسط کاتیار در تپه‌های تلو نصب و افتتاح شد. (29 دی 1329) کاتیار در سال‌های اول و دوم (1326 و 1327) اقامت خود در ایران به تربیت مربی و آموزش اسکی‌بازان لشکر 1 و 2 مرکز پرداخت و نخستین تیم ملی اسکی ایران با اجرای چند مسابقه، در سال1327 تشکیل یافت که در نخستین اعزام اسکی‌بازان ایران به اردوهای خارج از کشور نیز کاظم گیلانپور حضور داشت.
ساخت اولین جانپناه یا پناهگاه کوهنوردی در ایران نیز به همت همین کاظم‌آقا صورت گرفت و «پناهگاه اسپیدکمر» در ارتفاعات شمالی تهران در سال1326 با پشتکار کوهنوردان وقت به سردستگی گیلانپور در ارتفاع 2810متری بین راه اوسون و قله توچال ساخته شد. چنین شد که گيلانپور، بعدها پدر کوهنوردی فنی و نوین ایران محسوب شد و در مدخل «شناسه»اش با چنین عباراتی مواجه شدیم: «دارای لیسانس حقوق، مسلط به زبان‌های انگلیسی و فرانسه، فارغ‌التحصیل مدرسه کوهنوردی (شامونی)، نویسنده، مترجم، مفسر ورزشی، مدیر و راهنمای فدراسیون‌های کوهنوردی و اسکی در ایران و اروپا، دارنده مدال کشوری به علت رشادت و قهرمانی، نخستین مربی کوهنوردی کشور، آموزگار و مربی تمام مربیان کوهنوردی و پایه‌گذار کوهنوردی علمی و سنگ‌نوردی در ایران.» او از نخستین ایرانیانی بود که راه قسمت شمالی علم‌کوه -از طریق سیاه‌سنگ- را به همراه دوستانش محمد پروری و جلیل کتیبه‌ای گشود و پس از این برنامه، علم‌کوه، بیشتر مورد توجه کوهنوردان ایران قرار گرفت. (1328) 
گیلانپور، اولین کوهنورد ایرانی بود که در سال۱۳۳۰ کوهنوردی را به شیوه نو در فرانسه فراگرفت و پس از بازگشت به ایران، ضمن برگزاری کلاس‌های آموزشی، آموخته‌های خود را به 10تن از ورزیده‌ترین کوهنوردان دهه30 انتقال داد. او ابتدا در سازمان «اصل چهار» و سپس در انجمن تربیت‌بدنی ایران کار می‌کرد که به پیشنهاد صدرالدین الهی کتاب «پیروزی بر اورست» را ترجمه کرد و آنگاه به دعوت او به کیهان رفت تا برای بنیانگذاری نخستین مجله حرفه‌ای ورزش از گروه نشریات کیهان تلاش کنند. اگرچه در ابتدای راه به عنوان مدیرداخلی این مجله برگزیده شد اما بعدها تا سال‌های سال سردبیر و مالک‌الرقاب این نشریه اصیل بود.
نخستین اثر کاظم گیلانپور در حوزه ترجمه، غوغا برانگیخت. کتاب «پیروزی بر اورست» که بعد از صعود موفقیتآمیز «هیلاری و تنسینگ» به بلندترین قله جهان (1953) به نگارش درآمد خوانندگان پرشماری یافت. گیلانپور در این کتاب، تلاشهای طاقتفرسای کوهنوردان زبده جهان را در طول یک قرنی که برای تسلیم کردن اورست، خواب و خوراک نداشتند و گاه حتی جانشان را بر سر این هدف گذاشتند، مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. او در ترجمه اثر، با نثر ساده و بیتکلف خود نشان داد که کوهنوردان برای تسلیم قلههای مرتفع جهان چه جانهای گرانبهایی را بر طبق اخلاص گذاشتند. در مقدمه کتابش چنین نوشت: «32سال بود که بشر در پای اورست تلاش میکرد. با روشهای گوناگون بر این قله سفیدپوش حمله میبرد و پیروز نمیشد اما هیچگاه از پای نمینشست و حتی فکر انصراف از ادامه این تلاش را به سر راه نمیداد. بعید نیست هنگامی که کولاکهای نابودکننده اورست کوهنوردان را حتی از انجام ضروریترین احتیاجات اولیه یعنی نفس کشیدن بازمیداشته موقتا این فکر به سر آنها راه یافته باشد که دیگر به آن جهنم سفید بازنگردند ولی همین که آسایش خود را بازیافته و اندکی میاندیشیدند تصمیم میگرفتند به هر قیمتی که شده اراده خود را بر این بلندترین آسمانخراش روی زمین تحمیل نمایند. اما از این کار چه سودی حاصل است؟ مالوری که چندینبار به اورست حمله برد و سرانجام در سال۱۹۲۴ در نزدیکی قله با آن وضع اسرارآمیز جان داد، این «معنای بزرگ» را فیلسوفانه در قالب جملهای «خیلی کوچک» بیان داشت. وقتی که از او پرسیدند: اینهمه تلاش که در این راه میکنید برای چیست؟ پاسخ داد: دلیلش آن است که «اورست آنجا هست». یعنی اینکه بشر با اینهمه اراده و ابتکار و عقل نباید مقهور «یک مشت سنگ و یخ» گردد. و بالاخره اینکه انسان باید نشان دهد که از این توده جاندار پوست و گوشت و استخوان چه معجزههایی به وقوع میپیوندد و اراده بشر تا کجا میتواند پیش برود. از همه مهمتر آنکه، اورست نقطهای دورافتاده و دستنخورده و مرتفعترین نقاط روی زمین است. باید دید ساختمان این کوه چگونه است؟ آیا گیاه در آن میروید؟ در ارتفاع زیاد آن آیا موجودی میتواند زندگی کند؟ آیا انسان از لحاظ تنفس و فشار هوا در این کوهستان دچار مضیقه نخواهد شد؟ تا چه ارتفاعی میتواند بهطور عادی زندگی کند؟ از آنجا بالاتر چگونه باید زیست نماید؟ بنابراین میبینیم که در پاسخ (پاسخ کوچک) مالوری، معانی بزرگی نهفته است و از سال۱۹۲۱ تا ۱۹۵۳ یعنی دورانی که بشر برای کشف و فتح اورست رنج میبرد، همهاش سعی داشته که به این پرسشها پاسخ دهد، زیرا تا موقعی که جواب یکایک آنها را نمییافت نمیتوانست سر تیز و برف یخزده قله آن کوه را لگدمال خویش سازد. اگر امروز به سازمان اولین هیات که در ۱۹۲۱ به اورست رفت بنگریم خیلی ابتدایی و خندهآور به نظر میرسد. آنها تقریبا با لباس و وسایل عادی به کوه رفتند ولی بهتدریج تجربیات پرارزش هر هیات صعودکننده نشان داد که با چه دستگاه منظمی میتوان عازم اورست شد و به عنوان فاتح آن، به یکی از آرزوهای دیرینه بشر جامه عمل پوشاند. کتاب «پیروزی بر اورست» را از آنرو ترجمه و تالیف نمودم که آنرا برای افراد غیرکوهنورد، یک داستان جالب حقیقی زنده و برای کوهنوردان یک درس مفید و بزرگ شناختم. آنچه که در این کتاب، کوهنوردان بهخصوص باید خیلی به آن توجه نمایند طرز سازمان دادن کارها مربوط به یک سفر دور و دراز و سخت، چگونگی مقابله با حوادث طبیعی، صبر و اراده و پشتکاری که برای صعود به قله این کوه بهکار رفته و بالاخره حس فداکاری و ازخودگذشتگی واقعا شگفتآوری است که یکایک افراد هیات از خود نشان میدهند. شوخی نیست که چهارصدنفر کار میکنند و تا ارتفاع ۸۵۰۰متر تلاش مینمایند و عدهای از آنها حتی جان خود را میدهند برای اینکه فقط «دونفر» به قله برسند. یعنی همه گذشت میکنند، شاید همه آنها برای تحصیل پیروزی نهایی شایستگی داشته باشند ولی از این افتخار میگذرند و کاملا نفع خود را فدای نفع همه میکنند تا تنها دونفر رفیقشان به هدف برسند. اینجاست که میبینیم موضوع اورست تنها بار بردن تا ارتفاع ۸۵۰۰متر، نفسنفس زدن، از سرما منجمد شدن، جان دادن و بالاخره فقط صعود به قله آن نیست، بلکه از نظر معنوی نیز درس واقعا بزرگی است...»
اتفاقا شهریور امسال بود که فدراسیون کوهنوردی ایران برای بزرگداشت او، دومین گردهمایی پیشکسوتان کوهنوردی را با حضور 63کوهنورد قدیمی از 13استان در قرارگاه فدراسیون برگزار کرد. حتی ما نیز به عنوان رسانهچیهای زمانه خبردار نشدیم!
  داستان راهاندازی مهمترین نشریه تاریخ ورزش کشور با بعد از پیروزی کودتای 28مرداد تلاقی دارد. آن روزها که کف تحریریهها آنقدر بلبشو بود که قلمبهدستان آلمانوفیل و روسوفیل یا نویسندههای چپ و راست، به جان هم میافتادند و مشت بر میزهای تحریریه میکوبیدند. دوسال بعد از کودتای سال1332، ورزش هنوز آنقدر جایگاه حیاتی نداشت که در جلد روزنامهها صاحب کادرهای چشمگیر و تیترهای رنگی فونت درشت باشد. آن روزها صفحه ورزشی روزنامه کیهان، قافیه را به اخبار سیاسی باخته بود و در صفحات لایی چاپ میشد و نهایتش دو جوان صاف و ساده ادارهاش میکردند؛ یک بوکسور بازنشسته که خبرهایش را چپرچلاق مینوشت و یک جوان اهل ادب به نام صدرالدین الهی (معروف به صدرُل) که خبرهای او را چکشکاری میکرد تا در گوشهای پرت از صفحات داخلی چاپ شود. همان صدرالدین که بعدها استادی ادیب در روزنامهنگاری و مدرسی غریب در دانشکده ادبیات شد، آن روزها وقتی خبر فتح اورست را شنید جرقهای در ذهنش خورد. روزنامهها با عنوان «فاتحین بام دنیا» به پردازش خبر صعود میپرداختند و مردم، کف و خون قاطی میکردند که این دو مرد لاتین چه آدمهای سلحشور و دلگندهای بودند که توانستهاند به بام دنیا صعود کنند و جان نبازند. «صدرل» یک روز در مراجعه به انجمن تربیتبدنی مرد جدی و خشک و عبوسی را دید که ابروهایی پهن داشت و سخت میخندید. او تازهتازه از دوره آموزشی اسکی و کوهنوردی در فرانسه بازگشته بود. آن مرد عبوس یک روز به صدرل گفت که سفرنامه «تنسینگ» را درباره صعود به اورست، از فرانسه به فارسی ترجمه کرده است و صدرل این خبر را در آسمان قاپید. وقتی ترجمه صعود به اورست را در صفحه ورزشی کیهان چاپ کردند غوغا شد. مردم پاورقی را میبلعیدند و از همانجا بود که مرد عبوس و صدرُل و آن بوکسور بازنشسته، یک تیم کوچک ژورنالیستی در کنار هم ساختند که رویاهای بسیاری درسرداشت. حالا در همان روزها که نبرد تنبهتن کیهان و اطلاعات در سبقت گرفتن از هم ورد زبانها بود و موسسه اطلاعات با انتشار دو نشریه پرطرفدار (اطلاعات هفتگی و روزنامه فرانسوی «ژورنال دو تهران») فاز سبقت از حریف مطبوعاتی ربوده بود و کیهان را به هماوردی میطلبید، صدرل و رفقایش پیشنهاد انتشار یک مجله مستقل ورزشی را روی میز رئیس کیهان گذاشتند. آنها به پیروزی پروژه خود ایمان داشتند. این به سال1334 بود که چند جوان در اتاق پذیرایی «دولت منزل» اختصاصی رئیس موسسه کیهان -واقع در طبقه اول خانهاش سر چهارراه پهلوی- نشسته و با شور و شوقی غریب، شناسه مدیریتی نشریه جدید را نوشتند: «منوچهر قراگزلو (مدیرمسئول)، محمود منصفی (سردبیر)، کاظم گیلانپور و صدرالدین الهی (مدیر داخلی). و چنین شد که «کیهان ورزشی» در روز 18آذر سال1334 در تهران چشم به افق گشود. بعدها کارشان آنقدر گرفت که منصفی به عنوان نماینده نشریه به المپیک۱۹۵۶ ملبورن اعزام شد، صدرل در سال۱۹۵۸ برای تهیه گزارش به بازی‏های آسیایی توکیو رفت و گیلانپور در سال۱۹۶۰ از المپیک رم گزارش نوشت. تیراژ کیهانورزشی ناگهان چنان گرفت که باعث حسادت خود کیهانیها شد. رئیس موسسه یک روز صدرل را به اتاقش خواست و به او گفت که «این چه روزنامه‏ای است که شما درمی‏آورید؟ به من گزارش داده‏اند روزنامه کیهان، ۲۰۰نسخه در آبادان به‏ فروش می‏رسد، کیهانورزشی ۴۰۰۰نسخه». نشریهای که چنین ترمز بریده بود، بعدها بیشترین تاثیرات ژورنالیستی را در جامعه ورزش ایران گذاشت و در پیاش نسلسازیها کرد و طی سالهای بسیار به مرجع ورزشی «شنبهها» تبدیل شد. امروز اما سردبیر دیرپای این نشریه و کوهنورد افسانهای نسل اول ورزش ایران در 93سالگی برای همیشه در کوهستانهای پربرف آرمیده است.
۵ اسفند ۱۳۹۵
محمد شریفی
۱۳۹۵/۱۲/۰۵
0
0
2

جناب ابراهیم افشار عزیز تسلیت بخاطر فقدان این ره گشا ورزش نوین کوهنوردی واسکی ایران وپیش کسوت رسانه های ورزشی بویژه کیهان ورزشی ولی یک گلایه چرا ماها همه مون وجملگی باید در نبود این مردان وماندگاران دست به قلم بشویم از کاظم خان گذشت ازاستمرار دهندگان چون
او که در حال حیات هستند خدمت بی ریا انجام میدهند کی وچگونه باید نوشت وافکار عمومی را با این خوبیت ها سیراب کرد

ش.شریفی
۱۳۹۵/۱۲/۰۷
0
0
1

چه حقیقت غم انگیزی!غم انگیز تر اینه که متاسفم که تاکنون اسم این بزرگوار را نشنیدم!طبق رسم باز با بزرگی بعد مرگش آشنا شدم.متاسفم که کسیکه این چنین به جامعه ورزشی ما حق داره،انقدر غم انگیز وداع کند.کاش قدرت رسانه و تبلیغات در ایران به وسعت دانشی که دارند
گسترده بود که بدون تجربه کردن رشته خاصی از ورزش یا موسیقی،هم عموم شناخت کافی از بزرگان جامعه شون چه در ورزش،هنر و موسیقی...بدارند.و ای کاش های دیگر که قبل از بارش برف یخ زده و مردند...


نام را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید

عکس بالای فوتر

انجمن‌ نویسندگان‌، خبرنگاران‌ و عکاسان‌ ورزشی ـ ایران

انجمن‌ نویسندگان‌، خبرنگاران‌ و عکاسان‌ ورزشی ـ ایران‌ (که‌ در این‌ اساسنامه‌ به‌ اختصار “انجمن‌” نامیده‌ می‌شود) تشکیلاتی است‌ فرهنگی‌، علمی‌، تخصصی‌، غیرسیاسی‌، غیرانتفاعی‌، که‌ با هماهنگی کمیته‌ ملی المپیک‌ جمهوری اسلامی ایران‌ تأسیس‌ شده‌ است‌.

تماس با ما

  • تلفن :۰۲۱ ۲۶۲۱۶۳۶۷
  • آدرس ایمیل انجمن : Isjaahmadi@gmail.com
  • آدرس ایمیل انجمن :تهران- بزرگراه نیایش- مجموعه فرهنگی ورزشی انقلاب- کوچه هفتم- سالن شماره 9 (کمیته تدارکاتی بازی های آسیایی)- طبقه همکف- انجمن نویسندگان، خبرنگاران و عکاسان ورزشی
نقشه

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید